هرگز دلم نمی خواهد به گذشته خودم فکر کنم. آن زمانی که با کج فهمی خودم نسبت به بندگان خاص خدا که از جانشان گذشتند بی تفاوت بودم... آن زمانی که حتی گاهی نسبت به کسانی که از این ستارگان حرف می زدند بی اعتناءبودم ... و با شهدا ارتباط برقرار نمی کردم...
اما از زمانی که با نحوه شهادت شخصی به نام غلامرضا زوبونی آشنا شدم ، تازه معنی فداکاری را فهمیدم( غلامرضا شخصی بود که سال 86 هنگام تعقیب سارقین مسلح که قصد سرقت از داروخانه ی دریا سعادت آباد را داشتند به راحتی از جانش گذشت و به شهادت رسید...)
اما نمی دانم چطور شد زندگی ام کم کم تغییر کرد. دیگر آدم سابق نبودم.... یکی یکی با "شهیدان" آشنا می شدم... با آنها ارتباط برقرار می کردم... ونتیجه ارتباط با آنها را در زندگی ام می دیدم... نمی دانم چرا زندگی برایم زیباتر شده... نمی دانم چرا نمی توانم از آنها جدا شوم... وارد این وادی که شدم،کم کم با ورزشکار شهیدی به نام "ابراهیم هادی"آشنا شدم... اما زندگی آسمانی ابراهیم هادی طور دیگری مرا شیفته خود کرد.. باید خودتان کتاب سلام بر ابراهیم را بخوانید تا درک کنید چه می گویم!
اما از دیشب بگویم که آسمانی ترین شب عمرم بود...
به سمت خ17 شهریور راه افتادیم. هرچه نزدیکتر می شدیم ضربان قلبم تندتر می شد...الله اکبر... جلوتر رفتیم به یک مغازه رسیدیم .پرسیدم مسجد باب الجنه کجاست؟
صاحب مغازه گفت: "چه شده همه امشب می خواهند بروند مسجد باب الجنه"... گفتم همه برای سالگرد شهادت ابراهیم هادی می آیند...
وارد مسجد شدیم انگار ملائکه پرسه زنان مجلس را بر پا کرده بودند... عجیب بود... تمام هیئتها و یادواره های شهدا و... که تاکنون رفته بودم یک طرف! این مراسم یک طرف دیگر!
البته خیلی هم عجیب نبود، معلوم است... مراسم پهلوان شهیدی که با رفتارش هزاران جوان را به خود جذب کرده...معلوم است که انسان را آسمانی می کند...
آن هم با وجود راوی ای که تازه از حرم انیس النفوس علی بن موسی الرضا(ع) بازگشته و در حرم خودش با امام رضا(ع) درمیان می گذارد که در مجلس شهید هادی چه بگوید؟و چه بخواند؟... خیلی هم عجیب نبود چون راوی از دریای اندیشه استاد بزرگ اخلاق حضرت ایت الله حق شناس سیراب گشته بود و نزد این استاد بزرگ شاگردی کرده بود...
باب الجنه هم واقعا باب الجنه بود این هم بی دلیل نبود، مسجد باب الجنه همان جایی ست که گروه فرهنگی ابراهیم هادی دریک اتاق 5 متری که در زیر پله های مسجدبود، به تالیف کتاب سلام بر ابراهیم پرداختند... همان کتاب مشهور "سلام بر ابراهیم"که تا کنون سی وهشتمین بار است که به چاپ رسیده!
نمی دانم چرا آن مجلس از تمامی مجالسی که به عمرم دیده بودم دلنشین تر بود...
سخنان زیبای راوی چقدر نافذ بود: "فکر نکنید فقط شهدا گمنام هستند. الان هم ابراهیم هادی هایی وجود دارندکه ما نمی شناسیم... چه بسا خیلی از اطرافیانتان که حتی فکرش را هم نمی کنید روزی مقرب ترین افراد نزد خداوند باشند"
تلنگر نوشت: حواسمان را جمع کنیم! مبادا کسی را تحقیر کنیم و یا نسبت به کسی بی حساب باشیم! ممکن است همان فرد یکی از اولیاء الله باشد ......
پی نوشت 1: جهت آشنایی بیشتر بادانشجوی شهید غلامرضا زوبونی به آدرس: zoboni.blogfa.com مراجعه کنید.
پی نوشت 2: جهت آشنایی بیشتر با شهید ابراهیم هادی به آدرسshahidebrahimehadi.blogfa.com
مراجعه کنید.
پی نوشت 3:جهت تهیه کتاب "سلام بر هادی"به آدرس www.payambooks.com مراجعه کنید.